ثانیه های بهانه گیر

ثانیه های بهانه گیر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۸۳ مطلب توسط «عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)» ثبت شده است

خانه تکانی میکنم دلم را ‎
تمام خاطراتت را ‎
تمام خواستنت ‎
تمام یادگاریهایت را ‎
ازقلبم ازذهنم ازاحساسم بیرون میکنم ‎
پاک پاک می شوم ‎
عاری ازتمام تمام تو‎
سبک می شوم ‎
آرام ، ساکت ،‌باوقار‎
روی مبل مینشینم‎
انگار دیگرنیستی ‎
به تلویزیون روشن خیره می شوم‎
جزتو نه چیزی میبنیم نه چیزی می شنوم‎
تمام من ازتو سرشاراست ‎
تمام خاطراتت برگشته اند‎
قلبم سرشارازعشقت ‎
به سختی میتپد ‎
وبازاین سوال بی پاسخ‎
من بدون توچه کنم‎
واشک امانم نمی دهد‎

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۱
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

تو باید می‌آمدی


تا جهان این‌قدر سخت نمی‌شد


حالا هم دیر نیست


گاهی یک گل


بازیِ باخت را در دقیقه‌ی نَوَد


بُرد می‌کند!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۴
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

بهت گفتم عشقم  تمام دنیامه، گفتم یا نه

بهت گفتم اومدم دم خونت ناامیدم نکن، گفتم یا نه

قسمت دادم ازم نگیرش یادته که

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

پس چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

داره از دستم میره، دارم زندگیمو می بازم،خداجونم می خواد به کس دیگه ای جواب مثبت بده، خدا  زندگیمو از من نگیر، عشقمو از من نگیر، می دونم بخواهی کسی نمی تونه از من بگیرتش خدا پس نخواه، از خودت عشقمو خواستم. طاقت درویشو ندارم.خدایا می دونی که بدون عشقم طاقت ندارم خداجونم به فریادم برس

خداااا جووووونم اومدم دم خونت ناامید برم نگردون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۵
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

خدایا صدامو میشنوی؟ می دونم که میشنوی پس چرا کاری نمی کنی؟ کمکم کن دارم از دستش میدم می دونی که بدون عشقم نمی تونم خدایا خودت حالمو می دونی؟ پس چرا فقط نظاره می کنی؟ از وضعیت این بندت خوشت میاد؟ خدااااا جواب سوالامو بده عشقم نیست که ببینه چجور کارم شده گریه  تو که می بینی پس یکاری بکن داره از دستم میره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۴
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

میگویند شب سیاه است من دیدم سیاه تر از جدایی نیست...





میگویند زهر تلخ است من چشیدم تلخ تر از تنهایی نیست


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۱۵
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

براے دل خـــودم مے نویسم ... 
 
براے دلتنگــے هایــم
 
براے دغدغــہ هاے خـــودم 
 
براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ ! 
 
برای دلے کہ دلتنگم نیست ... 
 
براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ... 
 
براے خودم مے نویســـم ! 
 
بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاست !.!.!.!



خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۱۱
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

خدایا التماست می کنم

همه دنیایت ارزانی دیگران!

ولی

آنکه دنیای من است

مال دیگری نباشد


خدای من بدادم برس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۱
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

وقتی نیستی انگار هیچکس نیست

سَرَم شلوغ است اما دلم گرم توست

چنان گرم تو که گاهی خودم را فراموش میکنم

و این نبودن هایت چقدر ارزش حضورت را به رخم میکشند

به قول سعدی :

دل و جانم به تــو مشغول و ، نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر ، از دل بروند

تو چنان در دل من رفته ، که جان در بدنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۳
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

خدایــــا !



خط و نشان دوزخـــــت را برایـــم نکش !



جهنم تـــــر از نبــــودنش



جایـــی سراغ ندارم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۳۵
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

هم اکنون می خواهمت
همچون رگی که خون لازم است
یا قلبی که
یک شوک کوچک می خواهد
تا شاید زنده بماند ...

می آیی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۱۴
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)