ثانیه های بهانه گیر

ثانیه های بهانه گیر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۳۷
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

خداوندا دلی عاشق  دارم دلی بی تاب دارم خداوندا وجودم ترس قدم لرزان در جاده دارم نمی دانم چه باید کرد در این بی تابی دل، خداوندا نمی دانم چه باید کرد با این ترس.

خدایا خودت کمکم کن به عشقم برسم تو که خوب می دونی چه حالیم هر روز بیشتر از دیروز ترس بر وجودم غلبه می کنه ترس از دست دادنش بیشتر و بیشتر میشه، به بزرگیت قسم کمکم کن که خودت خوب میدونی چی میکشم چه دردی دارم پس کمکم کن. خدایا اگه این بندتو دوست داری یا دستمو بگیر یا نذار این همه زجر بکشم خودت تمومش کن خدایا عشقمو از تو می خوام  از تو می خوام از تو، اومدم به درگاهت پس ناامید برم نگردون. ناامید برم نگردون دلم طاقت دوریشو نداره ها خودت خوب می دونی

پس یا کاری کن که عشقم کنارم باشه وکنارش باشم یا خودت منو از دست این دنیا خلاص کن


خدایااااااااا ناامیدم نکن

اومدم دم خونت ناامیدم نکن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۲۲
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

چقدر این شعر با حرف دلم یکیه



واسم تنها نور امیدی هنوز

محاله بذارم که خاموش شی

تا وقتی که زنده فراموش کن

که حتی یه لحظه فراموش شی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۱۴:۰۱
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)