ثانیه های بهانه گیر

ثانیه های بهانه گیر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

گاهی

دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...!!

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید

فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی..!


پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت

نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای

فردا نداری و حال هم که...

گاهی فقط دلت

میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری وگوشه ای

گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط"

نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت

تنگ می شود...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۱۶
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری .



خدایا دلتنگم، خدایا اون دختر تمام عشق منه  حالش خوب نیست و ناراحته کمکش کن شادابش کن خوب خوبش کن می دونی که تحمل اذیت شدنش و ناراحتیش رو ندارم دلم می خواد همیشه بخنده همیشه شاد باشه خدایا کمکش کن، نذار ادم های اطرافش اذیتش کنن حتی اگه اون ادم اطرافش خودم باشم.نذار ناراحتی هاش بمونه زود برطرفش کن خدا جونم کنار عشقم باش خداجون عشقمو تنها نذار خدا جونم من توکلم به خودته ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۷
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)


گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم
آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود
که دنیــــا
با تمام ِ وسعتش
برایـَم تنگ میشود ...
... دلتنــگـم...
دلتنـــــگ کسی کـــــه
گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از
حرکـت ایستـاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ ِ خود َم...
خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ...

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
 
حالا یک بار از شهر می رویم

یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۶
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

یـــک نقطـــــه . . .

یــک عــــالمـه " بغض" . . .

یــک دنیـــا حــرف . . .

یـــک دلِ شکـــستـــه . . .

و بــی نـــهایت خــــاطره . . .

کــــافیست بـــرایِ جـــوان مـــرگ شدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۲۲
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)
من نمی تونم با متن های زیبا دوست داشتنمو ابراز کنم و از دلتنگیم بگم من خودمم با روش حرف زدن خودم با همین نحوه نوشتن ، با همین ادبیات ساده و بی ریا می گویم دوستش دارم می گویم که تحمل زندگی بدون او برایم دشوار و ناشدنیست. سر تاپایم ترس فرا گرفته منی که تا حالا از چیزی نترسیدم ولی الان ترس از دست دادن عشقم منو فرا گرفته که توان انجام کار رو از من گرفته تمرکزی دیگر روی کارهام ندارم چی میشد کنارم بود چی میشد کنارش می بودم اگه بود برای خوشبخت کردنش برای خوشبخت کردن خودم و برای خوشبختی هر دو مون برای ساختن زندگیش برای ساختن زندگیم برای ساختن زندگیمون زمین و زمان رو به هم می دوختم اگه کنارم بود و کنارش بودم دیگه هیچی نمی تونست منو بترسونه و قدم هام رو سست، بودنش باعث استوار بودنم میشد باعث محکم بودنم میشد. خدایا از خودت خواستمش اومدم دم درخونت ناامیدم نکنیا این بندتو ناامید نکنیا خدااااااا.


خدایااااااااااااااااا قسمت دادم ناامیدم نکن


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۰۶
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)


خدایا نذار از این دنیا خسته شم دنیات داره رو سرم خراب میشه بدون عشقم نمی تونم تحمل کنم خودت خوب می دونی که کارم شده گریه کردن تو که می دونی چه حس و حالی دارم پس بدادم برس نذار بدون عشقم زندگی کنم تو که خوب می دونی دوستش دارم می خوامش. می خوام یک عمر کنارش باشم و یک عمر کنارم باشه

خدایااااااااااااااااا قسمت دادم ناامیدم نکن

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۵
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

 

ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﯽ

 

 ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟

 

ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ

 

ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟

 

ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛

 

ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،

 

ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .

*

*

*

روزی خواهد آمد که دردم را بفهمی


روزی که دیگر هیچ دردی را نمی فهمم !

=

=

=



خداوندا برای خاموشی شبهای بیزارم یک فوت کافیست....


خاموشم کن خسته ام....
 
،
،
،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۸
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)
خداوندا....



تو تنهایی و من تنها ؛ تویکتایی و بی همتا



ولیکن من ....



نه یکتایم ؛ نه بی همتا



من فقط تنهای تنهایم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۵۴
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

حـــس قشنگـیه

یـکی نگـــرانــت باشـــــه،

یـکی بترســــه از اینـکه یـــــــه روز از دستـت بـــده.

سعـی کنـه نــاراحتـت نکـنه،بگـه کـه حـــواســم بهــت هســت...

حــــــس قشـنگـیه ازت حمـــایـت کنـه،وقـتی حــــق با تو نیســت ...

آره ...

♥ دوســـت داشتــن همیشـــه زیباســــت ♥

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۱۴
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

ﺯَﻧﮓ ﺑِﺰَﻧﯽ ﻭ ﺗَﻌَﺠُﺐ ﮐُﻨﯽ ﭼِﺮﺍ ﺟَﻮﺍﺏ ﻧِﻤﯿﺪَﻡ

ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺯَﻧﮓ ﺑِﺰَﻧﯽ ﻭ ﯾِﮑﯽ ﺍَﺯ ﺧﺎﻧِﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺟَﻮﺍﺏ ﺑِﺪﻩ ﺑِﮕﻪ ﺑِﻔَﺮﻣﺎﯾﯿﺪ؟ ☏

ﻭ ﺗﻮ ﺑِﮕﯽ ﮐُﺠﺎﯾﯽ؟؟ ! ﺑِﮕﻪ ﻣﻨَﻈﻮﺭِﺕ ﺍﻭﻥ ﻣَﺮﺣﻮﻣﻪ؟؟؟؟

ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑُﻨﯽ؟ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰَﻧﯽ؟ ﮔِﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑُﻨﯽ؟

ﺍﻭﻧﻮَﻗﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺍِﻣﺮﻭﺯ ۴ ﺭﻭﺯﻩ ﺩَﻓﻨِﺶ ﮐَﺮﺩﯾﻢ ….

ﺍﻭﻥ ﻟَﺤﻈﻪ ﭼﯽ ﻣﯿـــــ ـــﮕﯽ؟

ﺗﺎ ﻭَﻗﺘﯽ ﺍِﻣﺮﻭﺯ ﮐِﻨﺎﺭِﺗَﻢ ﺳَﻌﯽ ﮐُﻦ ﺩﻭﺳﺘَﻢ ﺩﺍﺷْﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ

ﭼﻮﻥ ﻣُﻤﮑِﻨﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﻣَﻦ ﻧَﺒﺎﺷَــــــﻢ …

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﯾِﮑﯽ ﺭﻭ ﺩَﻓﻦ ﮐَﺮﺩَﻥ ﺍِﻣﺮﻭﺯ ﯾِﮑﯽ ﻭ ﻓَﺮﺩﺍ ﻫـَـــﻢ ﻣَـــــ ـــــﻦ …

ﺁﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﻩ

ﺯِﻧﺪِﮔﯽ ﻫَﻤﯿﻨﻪ …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۵
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)