ثانیه های بهانه گیر

ثانیه های بهانه گیر
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

حرف دل!

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۳۸ ق.ظ

چه بگویم خدا؟ از بس که گفتم زندگی من بدون او معنایی ندارد، چقدر سخت که نه غیر ممکن هست نفس کشیدن در هوایی که او نباشد، چه بگویم ولی یا دارد خودش را گول می زند یا من را بارها گفته ام که فقط او در زندگی من خواهد بود ولی به حرف هایم توجهی ندارد وباز حرف خود را می زند می گوید که فراموشش کنم. خدا خودت خوب میدانی که جدا کردن روح از بدنم آسانتر از فراموشی اوست شاید او نداند و باور نکند ولی خوب خودت که خوب می دانی پس چرا؟ من که توکل کردم به کرم خودت جز این است پس خودت مدد رسان می دانی، اگر او درک نمی کند من چه می کشم بدون او تو که خوب میدانی. او عشق من  رو فقط یک احساس محض می داند و بس ولی تو که شاهدی مگه نه شاهدی و میدانی چه تو دلمه و اینکه  عشقم از سر احساس محض نیست خودت خوب می دانی. خدایا نگذار که جهنم را در این دنیا تجربه کنم نگذار، خودت می دانی که او برای من تکه، از نظر من اون تنها کسی  هست که تو برای من از آسمون نازل کردی فقط وفقط برای من نمی توانم به کس دیگه ای فکر کنم جز او، به خداییت قسم نذار دنیام جهنم شه نذار،میگه دلش نمی خواد دلم از کاراش بگیره ولی نمی خواد باور کنه که دنیام بدون او دنیا نیست جهنمه،خدایا میگه تو آدم ها رو با چیز هایی که دوست دارن امتحان می کنی ولی خدایا چنین امتحانی از من نگیری ها که رفوزه می شم و امتحانم صفر که هیچ منفی یه چیزی فراتر از منفی خواهد بود. خودت خوب می دانی اون موقع تاب نگه داشتن این برگه امتحانی رو ندارم ها یا باید این برگه رو از من بگیری یا شاهد زجر کشیدن یکی از بنده هات رو این زمین باشی پس اینجا ازت خواهشی دارم  درخواست یه دعا از ته قلبم اگه منو خواستی با گرفتن مهمترین چیز  زندگیم ازم امتحان کنی همزمان این برگه امتحانی رو بگیر که این یکی امتحانتو طاقت نمیارم تحملشو ندارم خدا ندارم خودت خوب می دانی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۸
عابر سپیده(عابر با قدم های لرزان)

احساس

خدا

دل

عشق

نظرات  (۴)

 

برگی که می‌ریزد

از درخت نمی‌کاهد

گنجشکی که می‌پرد

از درخت نمی‌کاهد

شاخه‌ای که می‌شکند

از درخت نمی‌کاهد

تنه‌ای که تبر می‌خورد

از درخت نمی‌کاهد

درخت

وجود ندارد

{علیرضا روشن}

 

دلی که می‌کشی از آن عذاب ، بی‌رحم است
قبول می‌کنم او بی‌حساب بی‌رحم است

خودت از آن دمِ اوّل سؤال کردی: هست
دلت چگونه؟ ـ و دادم جواب: بی‌رحم است

تو تشنه سمت دلم آمدی؟ نمی‌دانی
که شاهزاده‌ی زیبای آب بی‌رحم است؟

وَ گونه‌های تو سرخند و سوخته گفتی
که در ولایتتان آفتاب بی‌رحم است

تو کنجِ خانه نشستی که اعتراض کنی
به دختری که در این اعتصاب بی‌رحم است

من این خدای تو را دیده‌ام؛ دعایت را
از او نخواه کند مستجاب، بی‌رحم است

 

تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
غیر از تو من به هیچ‌کس انگار هیچ‌وقت...


این‌جا دلم برای تو هِی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی‌شود، اخبار هیچ‌وقت...

حیفند روزهای جوانی، نمی‌شوند
این روزها دو مرتبه تکرار هیچ‌وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده‌ام برات سزاوار؟... هیچ‌وقت!

بگذار من شکسته شوم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت...

بس کن.........

دیگه هیچی نگو خودتو بیشترازاین آزار نده.....به فکر دنیای بهتری باش.

پاسخ:
دنیای بهتر؟! دنیای بهتر بدون او برای من قابل تصور نیست چون اصلا دنیای من اونهوقتی نباشه چه دنیایی که بخواد دنیای بهتر باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی